زمزمه های قلب من

جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

تو نیکی می‌کن و در دجله انداز…

تو نیکی می‌کن و در دجله انداز…

هفته‌ی پیش دوباره لپ‌تاپ پرماجرا در دسترسم نبود و باید مقاله‌ام را بعد از ویرایش، برای نشریه‌ای ارسال می‌کردم که به لطف خدا با کمک یکی از اساتید پژوهشگر انجام شد، پیامی جهت تشکر برایش ارسال کردم، برایم نوشت”این را رزق خود بدانید، در قبال زحمت‌هایی که برای ارتقاء سطح پژوهش طلاب و اساتید متحمل می‌شوید.”

آشنایی با این استاد عجیب بود؛ چند سال پیش گروهی از بانوان طلبه مرکز مدیریت یکی از شهرستان‌‌‌ها، تقاضا کردند به صورت مجازی دوره کارورزی مقاله‌نویسی را در کنارشان باشم، کار شروع شد اما متاسفانه نیمه، رها! چند باری هم بانوانی مشاوره پژوهشی گرفتند بی آن‌که بدانم این افراد که هستند، در حد توانم پاسخ می‌دادم؛ ماجرا گذشت تا هفته‌ی پیش تماسی داشتم و دعوت به نقد یک مقاله در قالب کرسی ترویجی! هرچند بعد از مطالعه و اعلام ضعف مقاله، آن کار را نپذیرفتم اما توضیحات استاد رابط، متعجبم کرد! گفت دورادور از راهنمایی‌های شما بهره بردیم و فلان دوره و برنامه تحت نظر ما بوده! درحالی‌که حتی تا آن روز اسم او را نشنیده بودم!

البته بعضی از دوستانم طبع خانم مارپِل بازی‌شان گل کرد و گفتند اگر احساس می‌کنی که او توهین کرده یا در انتقال اطلاعاتت به دیگران سهل‌انگاری کرده، می‌توانی با رئیس یا مدیریت آن مرکز ارتباط برقرار کنی و این موضوع را گزارش دهی و…نپذیرفتم چون این اتفاقات را رزق ‌می‌دانم و باور دارم نیکی کردن هیچ‌وقت بدون پاسخ باقی نمی‌ماند، یک روزی، یک جایی، یک‌وقتی بی‌گمان! من حیث لایحتسب!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *