نغمهی شادی به گوش میرسد، قطرهها روی شیشهها میلغزند و دوباره پنجرهها دل به قصههای نو میبازند و رنگهای جدید بر صفحه زندگی پاشیده میشود؛ انگار تمام آرزوها، در دل زمین قد میکشند و دل را به سوی رنگینکمانی از امید میکشانند.
باران با برگهای ریزان، صدای خاموش زمستان را میسازد و رخصت گرمای پاییز را به دست مادر فصلها میسپارد.
چه خوب همسفر شدهاند قطرات باران و برگها و چه خاطرات رنگارنگی را در خود نهفته دارند!