در میان نبردهای درونی و ذهنی، دریافتهام که مدعی بودن میتواند ویژگی مثبتی باشد، البته با اما و اگرها. اگر پشت هر ادعا دلایل محکمی نهفته باشد، این نشان از بلوغ فکری دارد، چرا که نمایانگر موضعی است که فرد با آگاهی انتخاب کرده است.
گاه در مسیر پرپیچ و خم زندگی، هر ادعا همچون سنگی است که بر پایههای هویت ما نهاده میشود و هر موضعگیری، گامی است به سوی شناخت عمیقتر از خود. این پیمانها که با خود میبندیم، ما را به چالش میکشند تا در برابر طوفانهای نقد و قضاوتهای دیگران، همچون کوهی استوار بایستیم و با اطمینان از مواضع خود دفاع کنیم. در واقع با این موضعگیری، به جهان اطراف میگوییم: “من اینجا، روی این نقطه، روی این ادعا، ایستادهام و با آن بخشی از خودم را تعریف میکنم.”
بیادعا بودن میتواند نشان از این باشد که من با خودم به توافق نرسیدهام. نمیدانم کجا ایستادهام. موضع مشخصی ندارم یا میترسم موضعم را نشان دهم و مورد قضاوت منفی قرار بگیرم.
امروز انتخاب من بین مدعی بودن یا داشتن نامی بیادعا، اولی است، البته با اما و اگرها، نه ادعاهای توخالی. دغدغهام پیدا کردن دلایل موثق برای ادعایم است، نه برای خوشامد دیگران، بلکه برای رسیدن به توافق درونی با خودم.
این گویی یک پیمان است و سختترین پیمانها همانهایی هستند که با خود میبندیم. سختیاش در شکستن پیمان نیست، بلکه در چسبیدن به آن در سالیانِ توقفِ ذهنِ نقاد است.
پیمانی که با خود میبندیم، پیمانی است که در آن تعهد به خود و باورهایمان را میپذیریم. این پیمان، ما را به سوی جستجوی حقیقت و دلایل محکم برای ادعاهایمان سوق میدهد. در این مسیر، هر گام که برمیداریم، به شناخت عمیقتری از خود و مواضعمان میرسیم.
این پیمان، ما را به چالش میکشد تا در برابر نقدها و قضاوتهای دیگران مقاوم باشیم و با اطمینان از مواضع خود دفاع کنیم. این پیمان، ما را به سوی رشد و بلوغ فکری هدایت میکند و به ما میآموزد که چگونه با خودمان در صلح و آرامش باشیم.
در نهایت، این پیمان، ما را به سوی یک زندگی معنادار و هدفمند هدایت میکند. زندگیای که در آن، هر ادعا و هر موضع، با دلایل محکم و باورهای عمیق پشتیبانی میشود. این پیمان، ما را به سوی یک زندگی اصیل و واقعی هدایت میکند، زندگیای که در آن، هر لحظه، با خود و جهان اطرافمان در هماهنگی و توازن هستیم.